رد شدن به محتوای اصلی

ستارخان

ستار خان - چهره های ماندگار

در بين مرداني که براي دفاع از مشروطيت و حقوق ملت دست به شمشير برده و آنرا پس از استبداد صغير دو مرتبه بازگردانيدند، ستارخان سردار ملي مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطيت ايران است.

ستارخان پيش از مشروطيت از لوطيان تبريز بود. لوطيان تبريز از قديم طبقه خاصي را تشکيل ميدادند و اخلاق و عادات بخصوصي داشتند. با حکومت و مأمورين دولت هميشه مخالفت مي نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوي عده اي از آنان در عصيان طغيان نمودند و به مجازات رسيدند. پس از بروز اختلاف بين متشرعه و شيخيه، لوطي ها نيز دو دسته شدند و به مخالفت همديگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامين خياباني ديواني به زبان ترکي درباره وقايع لوطي هاي تبريز سروده که در عهد نادرميرزا مؤلف "تاريخ تبريز" با وصف چند دفعه چاپ کمياب بوده است. ستارخان از لوطيان بومي نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ايل محمدخانلو بود. خود به شيخيه اعتقاد داشت و روزگاري در اطراف شهر به سر مي برد. پنهاني به مشهد رفته و برگشته بود.

ستارخان پس از اعلام مشروطيت به شهر آمد و به اسب فروشي اشتغال ورزيد و سپس جزو مجاهدين مسلح گرديد. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ايالتي آذربايجان را که خود را به دنيا جانشين مجلس بمباردمان شده معرفي مي کرد، قبول کرد. در محله اميرخيز با قواي دولتي جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدين و سست شدن آنها، وي استقامت به خرج داد و تسليم نشد و محله اميرخيز را به تصرف قشون دولتي نداد. وقتي بر ايران گذشته است که مشروطيت فقط در محله اميرخيز تبريز وجود داشت و همه جاي ايران در دست پادشاه مستبد بود.

ژنرال قونسول روس به وي بيرق روسيه داده و تضمين مي کرد که اگر تسليم شود از تعرض محمدعلي شاه مصون باشد، اما او میهن پرست تر از آن بود که این پیشنهاد را قبول کند . آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدين محلات ديگر به جنبش آمدند و قواي دولت را عقب راندند. اين مقاومت به محمدعلي شاه معلوم ساخت که بلواي تبريز امري جدي است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گيرد و کار به جاهاي باريکتر بکشد. اين بود که عين الدوله را به محاصره تبريز فرستاد و از عشاير و خوانين نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوي ماکو را منهزم نمود و بعداً عين الدوله را عقب نشاند و بر تبريز مسلط شد.

پس از آنکه قشون روس وارد تبريز گرديد، وي به شهبندري عثماني (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پايتخت مشروطه پذيرايي گرم و باشکوه از وي به عمل آمد. ستارخان با شاه و نايب السلطنه در يک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.

چون پس از فتح تهران به دست مليون، احتياجي به وجود مجاهدين نبود و اين جماعت با در دست داشتن اسلحه امنيت پايتخت را متزلزل مي کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدين را جمع کند. مجاهدين تهران به منزل ستارخان سردار ملي جمع شده، بناي مقاومت را گذاشتند. در نتيجه تيراندازي ها تيري به پاي او اصابت کرد و (بدين گونه پايي که در صحنه هاي آتش و خون دليرانه و بي تزلزل گام زده بود با تير دولت انقلابي از رفتار باز ايستاد و بنا به قول احمد کسروي "بدينسان يگانه قهرمان آزادي از پا درافتاد" - تاريخ هيجده ساله، ص 143) مجاهدين مغلوب شدند. در اثر آن تير مزاج ستارخان عليل شد. مرگ سردار ملي را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسي مطابق به 28 ذيحجه 1332 قمري نوشته اند. سردار هنگام پيوستن به جاودانگي 48 سال داشت. جسم بي روح وي را در مقبره طوطي در جوار بقعه حضرت عبدالعظيم در شهر ري به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسي وضع حقيرانه اي داشت. در اين سال پس از ميتينگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وي، يک آرامگاه موقتي ساخته شد. ولي يک سال بعد اين آرامگاه با خاک يکسان شد. بعدها به همت اميرخيزي و ديگران، سنگ قبري براي آرامگاه سردار تهيه شد که به قول سلام الله جاويد "اگر چه لايق آن مرحوم نبوده، ولي از هيچ بهتر است".

اين بود تاريخ زندگاني پرحادثه مردي که مشروطيت ايران را نجات داده است. در يک خانواده کوچک به دنيا آمد، در يک محيط فاسد تربيت شد، در يک ساعت بحراني دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطيت بود او از يک حرکت مترقي دفاع کرد و نامش جاويدان شد. شاید این سخن ارد بزرگ اندیشمند بلند مرتبه کشورمان وصف حال چنین مردان آزاده ایی باشد که : برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . و هم او باز می گوید : پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است .

درباره ستارخان خيلي چيزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربايجان او را به درستي نشناخته اند. در خود آذربايجان نيز چون مردم عادي نمي توانستند بر خود هموار کنند که يک نفر اسب فروش بر يک شهر بلکه بر يک ايالت فرمانروا باشد. درباره او براي کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقيقت قضيه اينکه وي مردي شجاع و میهن پرست و نسبت به مشروطيت صميمي بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطيت به شمار رفته است و خالي از ضعف و نقص نبوده است. غير از آن هم نمي شد از وي متوقع بود و جوانمردي هائي هم داشته است.
دو برادر و يک برادرزاده او را سالداتهاي روس به دار زده اند، يعني در راه مشروطيت قرباني داده است؛ بنابراين سزاوار احترام است.


مطلب زیر هم از سایت ایراس تقدیم می گردد :


ستارخان سردار بزرگ ایران

تقدیم به روان پاک ستارخان , سردار بزرگ آذری ایران که آرزو داشت هفت کشور جهان همچون گذشته به زیر درفش شکوهمند ایران زمین باشد
در بين مرداني که براي دفاع از مشروطيت و حقوق ملت دست به شمشير برده و آنرا پس از استبداد صغير دو مرتبه بازگردانيدند، ستارخان سردار ملي مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطيت ايران است. ستارخان پيش از مشروطيت از لوطيان تبريز بود. لوطيان تبريز از قديم طبقه خاصي را تشکيل ميدادند و اخلاق و عادات بخصوصي داشتند. با حکومت و مأمورين دولت هميشه مخالفت مي نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوي عده اي از آنان در عصيان طغيان نمودند و به مجازات رسيدند. پس از بروز اختلاف بين متشرعه و شيخيه، لوطي ها نيز دو دسته شدند و به مخالفت همديگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامين خياباني ديواني به زبان ترکي درباره وقايع لوطي هاي تبريز سروده که در عهد نادرميرزا مؤلف "تاريخ تبريز" با وصف چند دفعه چاپ کمياب بوده است. ستارخان از لوطيان بومي نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ايل محمدخانلو بود. خود به شيخيه اعتقاد داشت و روزگاري در اطراف شهر به سر مي برد. پنهاني به مشهد رفته و برگشته بود.
ستارخان پس از اعلام مشروطيت به شهر آمد و به اسب فروشي اشتغال ورزيد و سپس جزو مجاهدين مسلح گرديد. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ايالتي آذربايجان را که خود را به دنيا جانشين مجلس بمباردمان شده معرفي مي کرد، قبول کرد. در محله اميرخيز با قواي دولتي جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدين و سست شدن آنها، وي استقامت به خرج داد و تسليم نشد و محله اميرخيز را به تصرف قشون دولتي نداد. وقتي بر ايران گذشته است که مشروطيت فقط در محله اميرخيز تبريز وجود داشت و همه جاي ايران در دست پادشاه مستبد بود.
ژنرال قونسول روس به وي بيرق روسيه داده و تضمين مي کرد که اگر تسليم شود از تعرض محمدعلي شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدين محلات ديگر به جنبش آمدند و قواي دولت را عقب راندند. اين مقاومت به محمدعلي شاه معلوم ساخت که بلواي تبريز امري جدي است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گيرد و کار به جاهاي باريکتر بکشد. اين بود که عين الدوله را به محاصره تبريز فرستاد و از عشاير و خوانين نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوي ماکو را منهزم نمود و بعداً عين الدوله را عقب نشاند و بر تبريز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضي اشتباهات شد و مردم را ناراضي نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط مي شود به خبردار شدن انجمن تبريز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر عليه مشروطيت نوپا. نخستين اقدام انجمن پس از اطلاع بر اين موضوع، پس از ارسال تلگرافها به ساير شهرها، در صدد اعزام نيروي مسلح به تهران درآمد. به دنبال اين تصميم دفتر اعانه اي براي تأمين هزينه اين اردوکشي داير گرديد.)
پس از آنکه قشون روس وارد تبريز گرديد، وي به شهبندري عثماني (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پايتخت مشروطه پذيرايي گرم و باشکوه از وي به عمل آمد. ستارخان با شاه و نايب السلطنه در يک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.
چون پس از فتح تهران به دست مليون، احتياجي به وجود مجاهدين نبود و اين جماعت با در دست داشتن اسلحه امنيت پايتخت را متزلزل مي کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدين را جمع کند. مجاهدين تهران به منزل ستارخان سردار ملي جمع شده، بناي مقاومت را گذاشتند. در نتيجه تيراندازي ها تيري به پاي او اصابت کرد و (بدين گونه پايي که در صحنه هاي آتش و خون دليرانه و بي تزلزل گام زده بود با تير دولت انقلابي از رفتار باز ايستاد و بنا به قول احمد کسروي "بدينسان يگانه قهرمان آزادي از پا درافتاد" - تاريخ هيجده ساله، ص 143) مجاهدين مغلوب شدند. در اثر آن تير مزاج ستارخان عليل شد. مرگ سردار ملي را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسي مطابق به 28 ذيحجه 1332 قمري نوشته اند. سردار هنگام پيوستن به جاودانگي 48 سال داشت. جسم بي روح وي را در مقبره طوطي در جوار بقعه حضرت عبدالعظيم در شهر ري به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسي وضع حقيرانه اي داشت. در اين سال پس از ميتينگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وي، يک آرامگاه موقتي ساخته شد. ولي يک سال بعد اين آرامگاه با خاک يکسان شد. بعدها به همت اميرخيزي و ديگران، سنگ قبري براي آرامگاه سردار تهيه شد که به قول سلام الله جاويد "اگر چه لايق آن مرحوم نبوده، ولي از هيچ بهتر است".
اين بود تاريخ زندگاني پرحادثه مردي که مشروطيت ايران را نجات داده است. در يک خانواده کوچک به دنيا آمد، در يک محيط فاسد تربيت شد، در يک ساعت بحراني دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطيت بود او از يک حرکت مترقي دفاع کرد و نامش جاويدان شد.
درباره ستارخان خيلي چيزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربايجان او را به درستي نشناخته اند. در خود آذربايجان نيز چون مردم عادي نمي توانستند بر خود هموار کنند که يک نفر اسب فروش بر يک شهر بلکه بر يک ايالت فرمانروا باشد. درباره او براي کوچک کردن او قصه ها ساختند و پرداختند. اما حقيقت قضيه اينکه وي مردي شجاع و نسبت به مشروطيت صميمي بود و چون از آن دفاع کرده، قهرمان مشروطيت به شمار رفته است و خالي از ضعف و نقص نبوده است. غير از آن هم نمي شد از وي متوقع بود و جوانمردي هائي هم داشته است. دو برادر و يک برادرزاده او را سالداتهاي روس به دار زده اند، يعني در راه مشروطيت قرباني داده است؛ بنابراين سزاوار احترام است.
وطن دوستی سردار آذری را ببینید :

ستارخان : مشروطه خواه ، تفنگچی نیست بل آزادی خواه است اگر آزادی نباشد ایران به آشوب کشیده می شود قاجار ، مشروطیت را می پذیرد و یا از ایران می رود .

ستارخان : ایرانیان حق دارند پادشاه خویش را خود انتخاب کنند و همین طور نمایندگان مجلس را .

ستارخان : دولتین انگلیس و روس را از دخالت در امور خاریه ایران برحذر می دارم آنچه بین ماست داخلی است و هر تعرضی به ایران بیجواب نخواهد ماند .

ستارخان : وطن پرست ترین کسی که شناخته ام همانا فردوسی ، پیر مرد توسی است .

ستارخان : شجاعت بدون هدف و آرمان ملی قدرتی محسوب نمی شود .

ستارخان : یکی از بزرگترین آرزوهایم باز گرداندن باکو به سرزمینمان ایران است .

ستارخان : در پاسخ به ظل السظان چنین جملاتی نوشت : اگر یک روز از زندگیم باقی مانده باشد آن یک روز را هم برای استقلال و حفظ کرامت ایران خواهم جنگید حتی اگر لقب شورشی و ضد مملکت به من داده شود .

ستارخان : در نامه ای برای فرمانده قشون روس در سرحد جلفا که به سوی تبریز در حرکت بودند چنین می نویسد:
بدان ایرانیان شاید تاب پاشاه ستمگری همچون محمد علی شاه قاجار را بیاورند اما نیروی بیگانه را جز با جام مرگ استقبال نخواهند نمود اگر برنگردید جنازه شما را برای خانوده تان خواهم فرستاد(آنگونه که نقل شده قزاقهای روس پس از دریافت نامه از جلفا عبور نکردند)

ستارخان : چارلز مارلینگ کاردار سفارت انگلیس در ایران در دسامبر سال 1907 میلادی در جلسه ای برای آنکه بداند بین دولت روسیه و ستارخان چگونه است این جملات را از فصل نهم وصیتنامه پطر ، فرمانروای روسیه (هم عصر نادر شاه ) می خواند که : " ممالک گرجستان و ولایات قفقاز شریان حیاتی ایران است و همینکه نوک نیش تسلط روسیه بر آن خلید فی الفور خون ضعف از رگ و دل ایران فوران خواهد کرد و چنان او را از حال خواهد برد که به طبابت هزار افلاطون اصلاح طبیعت او ممکن نشود ?. بر شما لازم است که بدون فوت وقت ممالک گرجستان و قفقاز را تسخیر نموده و فرمانفرمای ایران را خادم و نوکر مطیع خود سازید ."
و ستارخان می گوید فکر می کنم این هذیانهای آخر عمر پطر به دهان بسیاری خوش آمده است ! او خود تَرکه ایرانیان را که بدست جهانگشای عالم نادر قلی افشار بود را بارها خورد فرزندانش هم هنوز از زیر لاشه جد خویش بدر نیامده اند این چند صباحی هم که قفقاز از دست ما خارج شده نیز دوامی ندارد اگر عمر یاری کند ایران را به شکل سابق باز خواهیم گرداند .

ستارخان : اگر شاه ( محمد علی شاه ) غرورش را زیر پا می گذاشت با حقارت از تهران نمی گریخت .


سایت ایراس

http://www.iras.ir/Default_view.asp?@=4336



کلمات کلیدی : ستارخان کیست؟ ، ستار خان كيست ، سردار ملی ستار خان ، سردار ملي ستارخان ، زندگی نامه ، بیوگرافی ، زندگینامه ، ستارخان کیست؟

منبع :

http://243.blogfa.com/post-26.aspx


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

مردان پولدار چاق‌ترند، زنان پولدار لاغرتر

> شما وقتی پول کافی داشته باشید بیشتر می‌خورید یا وقتی فقیرتر باشید؟ وقتی درآمدتان کافی باشد، بیشتر ورزش و فعالیت می‌کنید یا وقتی باید برای یک لقمه نان به این در و آن در بزنید؟ تازه‌ترین مطالعات در کانادا، پاسخ‌های جالبی به این پرسش‌ها می‌دهد. در این مطالعه، مشخص شده که در این مورد زنان و مردان باهم فرق دارند. به این ترتیب‌ مردان در محله‌های بادرآمد بالا، اندکی چاق‌تر از مردان محله‌های فقیرترند در حالی که در مورد زنان کاملا برعکس این موضوع صدق می‌کند؛ یعنی زنان هرچه فقیرتر، چاق‌تر. بررسی اطلاعات به دست آمده در این نظرسنجی، نشان می‌دهد که مردان ثروتمند، حدود 5 کیلوگرم چاق‌تر از مردانی هستند که درآمدشان کمتر است اما زنانی که در محله‌های بالانشین زندگی می‌کنند، تفاوت بیشتری با هم‌جنسان خود در محله‌های فقیرتر دارند و تا 10 کیلوگرم چاق‌ترند. توجیه تحلیل‌گران این نتایج این است که مردان پولدارتر، مشاغل کم‌تحرک‌تر دارند و به همین دلیل بیشتر مستعد اضافه‌وزن و چاقی‌اند؛ در حالی که مردان بادرآمد کمتر، اغلب ناچارند برای به دست آوردن درآمد کافی، بیشتر فعالیت کنند و حتی گاهی چند شغل داشته باشن...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *گردن کشی*

- فرگرد گردن کشی زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. (دوما) دراین بخش به فرگرد « گردن کشی» میپردازیم: در اصل واساس وریشه وروان ونهاد بشری بسیاری از خصلتها موجود است که یکی از دیگری میتواند قدرت وضعف بیشتری گرفته وبر خوی واخلاق آدمیان اثر گذار باشد انسانی که در جّوی از مهربانی وآرامش , زاده وپرورش یافته باشد معمولا چیزی از « گردن کشی» نمیداند وبا آن آشنا نیست مگر دردیگران شاهد آن باشد که بعلت درون ارام خود هرگز قادر به پذیرش آن نیز نیست ودرهمه زندگی باهمان طبع ارام ومهربان خود با زندگی ومردم ومشکلات وشادی وغمهای خود روبرومیشود بسیار پیش میآید که مسیر زندگی انسانی را از آن دریچه نگاهی که داشت به بیرون ومحل بازتری سوق میدهد که این نگرش جدید ممکن است به سود ویا ضرر دائمی آن شخص باشد زمانی که انسانی در محیط آشوب زده وپرهیجان و ناارامی پرورش بیاید معنای دنیای ارام را نیز نمی اموزد درنتیجه درنگاه چنین شخصی دنیا همیشه در تلاطمی در گذر است که او مجبور است چون بودن در دریای مواّج برای بودن وهستی خود دست وپا بزند ومقابله ومقاومت کند این است که در برابر مردمان دیگر نی...

سخنان ارد بزرگ : فرمانروا

فرمانروای بزرگ مردم خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه پناه آنان است . ارد بزرگ سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ، دوری از فرمانروایی آنها را می ترساند ! ارد بزرگ مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . ارد بزرگ فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندای با کُشتن خفه نمی شود . ارد بزرگ فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ برگرفته از : چهره های ماندگار تاریخ جهان - انی کاظمی http://mandegar.tarikhema.ir