طلاق یکی از پیامدهای ناگوار و تلخ زندگی است که طبعا برای گروهی کثیری از انسانها اجتناب ناپذیر می باشد. اگر چه در این پروسه جدایی والدین بعضا کمک می کند تا آینده ای دگرگون داشته باشند اما متاسفانه اغلب فرزندان در این راه صدمه دیده و حتی خود را مقصر و محکوم می بینند. بهمین خاطر در اینجا بطور اختصار به این موضوع اشاره شده و سعی داریم تا با بازنگری آن دریابیم که چگونه والدین می توانندعلی رغم جدایی شان کمک حال فرزندان خود باشند قبل از اینکه فرزندان دچار صدمات جدی روحی و روانی گردند.تأثیر طلاق بر فرزندان چیست؟تأثیر مستقیم آن تزریق عواطف رنجور از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است. اما باید اذعان داشت که کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند. طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد. حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانوادة خود احساس شرمساری دارند. حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره،واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و دردنهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آنرا پنهان میکنند.عملکرد والدین چه میتواندباشد؟به بچهها کمک کنید تا عواطف خود را ابراز کنند. چه از طریق بیان وبا از طریق نوشتن، نقاشی کردن و یا حتی از طریق موسیقی.به عواطف بچهها احترام بگذارید.به بچهها اطمینان دهید که احساسات آنها طبیعی است.تاآنجا که ممکن است علل جدایی را برای بچهها توضیح دهید تا آنها دریابند که طلاق بهعلت تقصیر آنها صورت نگرفته است.اگر امکان دارد فرزندان خود را با بچههایی که تجربة مشترکی دارند آشنا سازید تا آنها بفهمند که تنها نیستند. اگر امکان دارد بچههای خود را با گروههای درمانی مخصوص طلاق آشنا سازید.ترس و اضطراب ترس و اضطراب بهخصوص دامنگیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند. بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها راتشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد. امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود. واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست. عملکرد والدین در این زمینه در حضور بچهها با یکدیگر دعوا نکنید به قول ارد بزرگ استاد برجسته اخلاق "هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید ". تا آنجا که ممکن است عناصر تنشزا را برای کودکان کم کنید.به بچهها پیرامون آیندة زندگیشان اطمینان دهید: مثلاً چه کسی از آنها مراقبت میکند و یا کجا زندگی خواهند کرد.به بچهها اطمینان دهید که آنها را دوست دارید و از آنها مراقبت و حمایت خواهیدکرد. از بچهها نظر بخواهید و حمایتهای خود را بهشکل مداوم و با ثبات تکرار کنید.با هریک از بچهها وقت خاصی داشته باشید.به بچهها یاد دهیدچگونه استرس و نگرانی خود را ابراز کنند.خشم و از کوره در رفتگی خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند. خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند.عملکرد والدین در این زمینه بگذارید بچهها بدانند که خشم یکیاز مظاهر طبیعی طلاق است.راههای سالم ابراز خشم را به کودکان آموزش دهید (مثلاً در میان گذاشتن، ورزش و یا کارهای هنری).با راههای ناسالم ابراز خشم (زد و خورد) مقابله کنید و در پیش گرفتن راههای سالم را تشویق کنید.به بچهها یاد دهید چگونه با بچههای دیگر رفتارکنند.معلمان و سایر مددکاران ار از وضعیت طلاق مطلع سازید تا آنها نیز به کمک بچهها بشتابند.باید دانست که زمان برای احیای مجدد فرزندان امری ضروری است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزریق حمایتها و هدایتهای صحیح، بسیاریاز کودکان دوباره به حیات طبیعی خود برمیگردند. اما اگر اضطراب و تشویش کودکان بهشکل فزایندهای تداوم یافت، آنگاه باید از مشاورین متخصص در این رابطه کمک جست.با امید به آینده ای پر بار و روشن تر برای فرزندان ما که آینده سازان ایران و ایرانی خواهند بود.
شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ در ژرفای هر آدمی چون غنچه ای، ناگهان میشکفد و تن و روان آدمی را مالامال از شادی میکند. بیگمان، ارزشمند انگاری و شادی از ویژگیهای غریزه زندگی (اروس) میباشد که با هرگونه انزوا خواهی صوفیانه زاهدانه و یا هندی که زاده ی غریزه ی مرگند در رویارویی شدید است. میل به تخریب یا میل به گوشه گیری (که نخستین خشمی است رو به بیرون و دومی گرایش خشم به درون) هرکدام نشانه های از آز و نیاز را در خود میپرورند و به همین شوند با شادی که زاده ی عشق به زندگی است بیگانه اند. شاید به همین شوند است که اشو زرتشت، نیکی را همتای زندگی، شادی و هستیوری، در پیکره ی هاژه سرشار از آدمی میداند و بدی را با نازندگی، مرگ و شیون و مویه همذات میپندارد. شادی ناب آن زمان روی میدهد که هر انسان، دیگران را چون خود، یاوری برای پیروزی نیکی بر بدی میداند (ریشه ی اندیشه ی ایرانی) و این یاوری برای به کردار رسیدن راهی جز ارزشمندن دانستن همه ی اندامواره های انسانی آن برای خود نمیشناسد. ازین روست که سعدی بنی آدم را اعضای یک پیکره میداند. این گفته ارد بزرگ بی شک آرمانشهر همه آگا...
نظرات
ارسال یک نظر