لابی ایران سوئد Iran & Sweden : ایران سپیده دم ، تاریخ است . ارد بزرگ |
- سایت کتاب سرخ : فرگرد آرمان
- ۞ ایرانیان جاویدان - استاد محمد نوری ۞
- ۞ ایرانیان جاویدان - جمشید مشایخی ۞
- ۞ سایت ایرانیان جاویدان : کلنل فضل الله آق اولی - افسر شجاع ایرانزمین ۞
- سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 5
- سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 4
- سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 3
- سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 2
- سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 1
- سایت روانشناسی و عشق و داستان : آسیب دیده
- سایت دلم ببین چی می گه : چند جمله در باره زنان
- سایت جور وا جور : از بزرگان سری 3
- تالارهای گفتمان جی تاک : فرگون
- سایت friendfa.com : پيرامونيان ما
- سایت كنكور 90 و خاطرات آن و تجربيات كنكور 89 : وسط سال!!! و خستگي و نا اميدي!!
- سایت کیمیا : طعم عشق به میهن
- تالارهای گفتمان جی تاک : داستاني از تاريخ
- تالار گفتمان نبض فردا : نام های زیبا،کهن وبی نظیر ایران زمینی (بهمراه معني)
- سایت CsaT FoRuM : آلبرت انیشتین
- سایت ایرانیان جاویدان : ابومسلم خراسان
- سایت ایرانیان جاویدان : خواجه نظام الملک توسی
- رادیو فانوس : خواجه نصیر الدین توسی
- سایت معرفی بهترین وبلاگ ها : بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟
- سایت ایرانیان جاویدان : دکتر محمود حسابی
- سایت نگفتنی ها : بهترین جای دنیا !!!
Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT فرگرد آرمان آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . ارد بزرگ مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . ارد بزرگ میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . ارد بزرگ پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است . ارد بزرگ تنها آرمانهای بزرگ است که به ما بینشی فرا دنیوی می دهد . ارد بزرگ مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم . ارد بزرگ هدف آدمهای کارآمد ، پیدا نمودن راهی مناسب برای ساختن ایده هاست . ارد بزرگ آنکه در بیراهه قدم بر می دارد آرمان و هدف خویش را گم کرده است . ارد بزرگ سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا . ارد بزرگ به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست . ارد بزرگ اگر آرمان برایمان هویدا باشد ابزار های رسیدن به آن را خیلی زود خواهیم یافت . ارد بزرگ آرمان ما باید دارای شور و برانگیختگی باشد . انگیزشی که آدمی را به هست و جوشش نیاورد ، خسته کننده است . ارد بزرگ یادآوری آرمانها ، از بیراهه روی بازمان می دارد . ارد بزرگ آرمان را نباید فراموش ساخت اما می توان هر دم ، به روشی بهتر برای رسیدن به آن اندیشید . ارد بزرگ هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . ارد بزرگ میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نیروی کنونی ماست . ارد بزرگ کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند . ارد بزرگ اندیشه همه گیر مردمی همیشگی نیست زیرا همواره دستخوش دگرگونی بدست جوانان پس از خود است ورود جوانان به آرامی ، آرمانهای نو پدید می آورد ، و اگر آرمان گذشتگان نتواند خود را بازسازی کند ناگریز نابود می گردد . ارد بزرگ هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن . ارد بزرگ همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد . ارد بزرگ آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد . ارد بزرگ آدم های هدفمند فرمندند ، چرا که برآیند هدفمندی ، پاکی ست و پاکی شاهراه فرمندیست . ارد بزرگ آنکه هدفش را ساده و باز نموده کمتر دچار سر در گمی می گردد . ارد بزرگ زمانی می توانید کسی را از راهی بازدارید که ابتدا هدفش را دگرگون ساخته باشید . تا کسی هدفش دگرگون نگردد شما راه به جایی نخواهید برد . ارد بزرگ آدمیانی اندک ، تنها به هدف می اندیشند ! و بسیار کسان که هدفشان جز خانه نشین کردن همان گروه و دسته کوچک نیست . ارد بزرگ گاهی هدف خود ، سد دید آدمیست باید دور شد و آنگاه برگشت چه درخشان هویداست . ارد بزرگ برنامه داشتن ویژه گی آدمهای کارآمد است . ارد بزرگ کیهان دارای ساختاری هدفمند است . این ساختار به آن پویایی بخشیده ، و برآیندی شگرف ، در آن بر جای می گذارد . ارد بزرگ اگر آرمان و هدف زندگی خویش را بدانیم ، هر دم از خانه این و آن سر در نمی آوریم . ارد بزرگ در دوران زندگی ، تنها زمان هایی برایمان ارزشمند است که هدف و آرمانی را پیگیری می کردیم . ارد بزرگ کسی که اندیشه اش بازیچه اخبار و رویدادهای گوناگون است هیچ گاه به آرمان و هدف زندگی خویش نمی رسد . ارد بزرگ خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است . ارد بزرگ بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !. ارد بزرگ کتاب سرخ : http://redbookgreatorod.blogspot.com/2010/05/1.html |
۞ ایرانیان جاویدان - استاد محمد نوری ۞ Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT سرويس رسانه و هنر خبرگزاري آريا- استاد نوري يک ميهن پرست به تمام معنا بود همه ما ترانه زيباي وطن او را بياد داريم همانطور که ارد بزرگ مي گويد : شورانگيزترين عشق ، دلدادگي به ميهن است . و استاد نوري تا آخرين روزهاي حياتش قلبش براي شکوه و عظمت ايران مي تپيد. استاد نوري 1 دي 1308 در تهران زاده شد. فارغ التحصيل از هنرستان تئاتر؛ و زبان و ادبيات انگليسي از دانشگاه تهران و مباني تاتر از دانشکدهء علوم اجتماعي، نوري در کنار تحصيل در رشته ادبيات زبان انگليسي و رشته نمايش، آواز ايراني را نزد اسماعيل مهرتاش آموخت. آواز را نزد خانم ئولين باغچهبان و فاخره صبا و تئوري موسيقي را نزد سيروس شهردار و فريدون فرزانه،"مصطفي پورتراب" ، اساتيد هنرستان عالي موسيقي، فراگرفت. وي شيوهٔ آواز خود را متأثر از بافت و غناي زخمهايِ اساتيدي چون حسين اصلاني، ناصر حسيني، و محمد سرير ميدانست و رفته رفته به شيوه منحصر به فرد خود دست يافت. شيوهاي که به سختي ميتوان آن را در زير شاخهاي از شاخههايي چون پاپ، کلاسيک و... گنجاند. دههٔ بيست، دوران آغاز نوعي تفکر در شعر و موسيقي آوازي درميان مردم ايران، بهويژه نسل جوان بود که بخشي را ميتوان متأثر از نشر و پخش وسيعتر موسيقي علمي و آثار فولکلور کشورهاي مختلف جهان ازطريق راديو و صفحات گرامافون دانست. "محمد نوري" در همين سالها - سنين نوجواني - با خواندن اشعار نويني که برروي نغمههاي روز مغربزمين و برخي قطعات کلاسيکِ آوازي سروده شدهبود، کار خوانندگي را آغاز کرد. او طي سالهاي بعد، با تکيه بر تحصيلات هنرستاني و دانشگاهي خود، توانست هويت مستقلي به اين انديشه و گرايش ببخشد و با اجراي آثار اساتيدي که قبلاً نام آنان ذکر شد، فضاي متفکرانهاي به گونهٔ آوازيِ خويش دهد. آوازهاي اين استاد، طي پنج دهه، درميان سه نسل، شأن و اعتبار ويژهاي کسب کردهاست. اين هنرمند در حاشيهٔ سالهاي پرتلاش، با اجراي بيش از سيصد قطعهٔ آوازي، تقرير و ترجمهٔ مقالات و سرودن اشعاري از ترانههاي ماندگار، بيش از پيش خود را در دل مردم اين مرزوبوم جا داد. او اخيراً چند اجرا به نفع بيماران خاص داشت. صداي او براي نسل گذشته يادآور لحظههاي خوب و مهربانيهاي سرشار، و براي نسل امروز، آفرينندهٔ شيرينترين خاطرات است. وي ترانههاي ميهني زيادي اجرا کردهاست. يکي از مهمترين و معروفترين ترانههاي وي، جان مريم نام دارد. اجراي ترانههاي مختلف محلي آذري، گيلکي، شيرازي و... او همچون "جان مريم"، "شاليزار"، "واسونک"، "جمعه بازار" و... به لحاظ احساس و لهجه در نهايت زيبايي و استادي است. وي به لحاظ پايبندي به اخلاقيات و پرهيز از دروغ و فريب به جايگاه والايي در بين مخاطبان و در اجتماع دست يافت. در سال 1385 او از سوي سازمان صدا و سيما به عنوان چهره ماندگار موسيقي انتخاب و معرفي شد. فهرست آلبومها در شب سرد زمستاني(دکلمه: احمدرضا احمدي؛ آهنگساز: فريبرز لاچيني، شعر: نيمايوشيج) 1 در شب سرد زمستاني 2 داستان زندگي من 3 قو 4 بر سر قايقش 5 تو را من چشمدرراهم 6 از دور 7 داستاني نه تازه 8 هنگام که گريه ميدهد ساز 9 ريرا 10 پدرم 11خانهام ابريست 12 اجاق سرد آوازهاي سرزمين خورشيد (آهنگساز: فريبرز لاچيني) دلاويزترين (آهنگساز: محمد سرير) در ماه باران (آهنگساز: شهرام گلپريان، شعر: علياصغر محتاج) 1 ساقي 2 مرغ سپيده 3 آسمان روشن 4 از روزگاران 5 مژده نور 6 همه آبي 7 در ماه باران جاودانه با عشق (آهنگساز: محمد سرير) شکوفهٔ خاطرات، گل مريم (آهنگساز: شهرام گلپريان) چراغي در افق (آهنگساز: محمد سرير) شکوفه در شکوفه (آهنگساز : شهرام گلپريان) با تو هستم ، اي وطن با تو هستم ، اي وطن اي خورشيد جاويد من اي صداي گرم آبشاران تو ، سرودِ فصلِ سبزِ ما
استاد محمد نوري خواننده 88 ساله موسيقي پاپ ايران، شامگاه گذشته (9مرداد) در بيمارستان جم تهران دار فاني را وداع گفت. اين خواننده پيشکسوت موسيقي ايران که آثار ماندگار بسياري را در تاريخ موسيقي ايران زمين ثبت کرده است، پس از ماهها تحمل بيماري، جان به جان آفرين تسليم کرد و ناماش در موسيقي ايران جاودانه شد. برگرفته از : خبرگزاری آریا - چند خط براي محمد نوري/صدايي که تا ابد براي وطن مي خواند برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-7.aspx |
۞ ایرانیان جاویدان - جمشید مشایخی ۞ Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT
استاد جمشید مشایخی در سال 1336 به استخدام اداره تازه تأسيس هنرهاي دراماتيك درآمد و به عنوان بازيگر كار خود را در برنامه نمايشي كانال سوم غير دولتي آغاز كرد و با ايفاي نقش در فيلم كوتاه « جلد مار » هژير داريوش به همراه فخري خوروش جلوي دوربين رفت. او حتي به خاطر بازي سينمايي اش براي مدتي از كار تأتر اخراج شد. در واقع كار حرفه اي خود را از سال 1349 به طور رسمي شروع كرد.
استاد جمشید مشایخی : «من همیشه می گویم این جهان مانند ارزنی است که در دل یک دریا به نام کهکشان رها شده. در دل این ارزن حدود 7 میلیارد نفر زندگی می کنند. وقتی به این حقیقت فکر می کنم می بینم هیچ نیستم. پس دلیلی ندارد که کسی به دلیل هنرش مغرور شود. این درس بزرگی برای جوانان ورزشکار و هنرمند است که مغرور نشوند». در وجود استاد جمشید مشایخی میهن پرستی موج می زند و می گوید : "از زمانی که ایران به وجود آمده دلاورانی برای حفظ ناموس این سرزمین به شهادت رسیدند و عده ای نیز با آثار خود به این ماندگاری ایران عزیز شهادت دادند." و براستی این جمله متفکر فرهیخته کشورمان ارد بزرگ مصداق اوست که : میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . استاد جمشید مشایخی در جای دیگر می گویند : کسی که کشورش را دوست داشت هیچ وقت تملق مدیری را نمی گوید . در مراسم تجلیل از استاد مشایخی در خانه هنرمندان ایران اهالی سینما مطالبی در مورد او گفتند که در پی می آید : استاد محمد علی کشاورز گفت : "میخواهم امشب از همسر جمشید مشایخی بگویم. او با همراهی و همیاری خود این شخصیت هنری را به اینجا رسانده است. او فرزندی شایسته چون نادر مشایخی را تربیت کرده و امیدوارم همیشه در کنار جمشید پایدار باشد." در ادامه این مراسم لوح تقدیری توسط عزت الله انتظامی به خط استاد امیرخانی از طرف خانه تئاتر و خانه هنرمندان به مشایخی اهدا شد. همچنین با حضور استاد داود رشیدی، رویا تیموریان و مرحوم خسرو شکیبایی از طرف انجمن بازیگران خانه سینما تندیس ویژه و لوح تقدیر به وی تقدیم شد.
فيلم شناسی : بازيگر (۹۲) / با حضور افتخاري (۲) / تهيه كننده (۱) برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-2.aspx |
۞ سایت ایرانیان جاویدان : کلنل فضل الله آق اولی - افسر شجاع ایرانزمین ۞ Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT با وقوع دو انقلاب پیاپی در روسیه در سال ۱۹۱۷ و روی کار آمدن بلشویک ها سیاست خارجی کشور روسیه دچار تحول شگرفی شد و دولت تازه پای لنین تمامی قراردادهای استعماری تزار با ایران را ملغا کرد و ارتش روسیه هم از خاک ایران خارج شد . این رویدادها فضا را برای یکه تازی دیگر قدرت استعمارگر آن روزگار یعنی انگلستان باز کرد تا با ترساندن دستگاه حکومتی ایران از نفوذ کمونیسم زمینه را برای سلطه ی هرچه بیشتر خود فراهم کند . روی کار آمدن دولت وثوق الدوله که سیاستمداری وابسته به انگلیس بود آغاز مطرح شدن قرارداد ۱۹۱۹ بود . قراردادی که ایران را از یک مستعمره هم بیشتر در اختیار انگلیسی ها می گذاشت . یکی از مواد این قرارداد ایجاد یک ارتش فراگیر برای ایران بود ( البته زیر نظر دولت فخیمه ی انگلیس ) . برای این کار هیئتی تشکیل شد با حضور چند افسر ایرانی و چند افسر انگلیسی . کلنل فضل الله آق اولی فرمانده ی ژاندارمری نواحی مرکزی ایران هم به عنوان عضو و منشی این هیئت حضور داشت . فضل الله خان فرزند امان الله خان پزشک بود که در سال ۱۲۶۵ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمده و در فرانسه تحصیل کرده بود . هیئت یاد شده در طی چهارماه فعالیت خود اموری مانند خرید تسلیحات از ارتش هند و ادغام ژاندارمری و قزاقخانه ی سلطنتی و بحث آموزش افسران ایرانی را بررسی می کرد . مورد آخری یعنی آموزش افسران ایرانی با تند روی بیش از حد انگلیسی ها به شکلی کاملا توهین آمیز مطرح شد . قرار شد برای آموزش افسران ایرانی چند نفر گروهبان !!! از ارتش هند ( و نه ارتش انگلستان ) به ایران بیایند و افسران ایرانی نهایتا تا درجه ی سروانی ارتقای درجه یابند و از سروانی به بالا مستقیما از ارتش انگلستان استخدام شوند . اعتراض شدید کلنل فضل الله و یکی از دوستانش به این مورد با برخورد تند وزیر جنگ مواجه شد . ادامه ی کار هیئت با این روند تحقیر آمیز و بی نتیجه بودن اعتراضات مخالفان باعث شد که کلنل فضل الله از فرط درماندگی در روز یکم فروردین سال ۱۲۹۹ به جای رفتن به مراسم سلام نوروزی شاه , ابتدا به مدت یکساعت نامه ای بنویسد و سپس با شلیک گلوله خودکشی کند . شخص وثوق الدوله دست نوشته های کلنل را برداشته , دفتر وی را وارسی کرده و سپس اجازه ی دفن را صادر می کند . خودکشی کلنل در حالی که هنوز ۳۴ ساله هم نشده بود شوک بزرگی به هیئت وارد کرد . به شکلی که تا سقوط دولت وثوق الدوله جلسات آن برگزار نشد و این هیئت همراه با خود قرارداد به برگهای سیاه تارخ ما پیوست . اما نام کلنل به عنوان کسی که شجاعانه مرگ را به ننگ ترجیح می داد برای همیشه باقی ماند . (وحید فلاحی) وقتی از خود گذشتگی این افسر شجاع میهنمان را خواندم چشمانم از اشک لبریز شد و درود فرستادم بر روان کلنل فضل الله آق اولی ، میهن پرستی که برای میهن و سربلندی کشورش ، حاضر شد بمیرد اما قراردادی ننگ آور را امضا ننماید و براستی این سخن ارد بزرگ مصداق اوست : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. روح کلنل فضل الله آق اولی شاد و جاودانه برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-1.aspx |
سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 5 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT برای دلهره شبانگاهان ، نسیم گرما بخش خرد را همراه کن . اُرد بزرگ
برگرفته از : http://hmzghabole.blogfa.com/post-156.aspx |
سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 4 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجار همیشگی است . اُرد بزرگ
برگرفته از : |
سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 3 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید. اُرد بزرگ
برگرفته از : http://hmzghabole.blogfa.com/post-152.aspx |
سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 2 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT هر آرزویی بدون پژوهش و تلاش ، به سرانجام نخواهد رسید. ارد بزرگ فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . ارد بزرگ جایگاه ارزیابی و نقد شما بر کارکرد دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گام شما برای سازندگی باشد . ارد بزرگ از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس . ارد بزرگ برگرفته از : http://hmzghabole.blogfa.com/post-160.aspx |
سایت عاشقانه : سخنان ارد بزرگ 1 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT مستمند کسی است ، که دشواری و سختی ندیده باشد . ارد بزرگ
برگرفته از : http://hmzghabole.blogfa.com/post-155.aspx |
سایت روانشناسی و عشق و داستان : آسیب دیده Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید که شرایط ما را دگرگون می سازد . ارد بزرگ برگرفته از : محمدرضا ناظم بکائی http://www.psychlogy.mihanblog.com/post/2083 |
سایت دلم ببین چی می گه : چند جمله در باره زنان Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟ ناپلئون زیباترین خوی زن ، نجابت اوست ارد بزرگ با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد بردون خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند رابیندرانات تاگور هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند لرد بایرن زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است گوته زنانیکه می خواهند مرد باشند ، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند الکساندر دوما برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ... مارکوس آنا زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ، مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد . آلفونس دوده کسانیکه ازدواج کرده اند خود را ناراضی نشان می دهند و می گویند زن بد است ، زیرا می خواهند فقط و فقط خودشان از این موهبت تمتّع گیرند . دیسرائیلی هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند لرد بایرن برگرفته از : http://sarera.blogfa.com/post-39.aspx |
سایت جور وا جور : از بزرگان سری 3 Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT 1) هر که در زندگی نانش نخوردند، چون بمیرد نامش ببردند. (سعدی) 2) آنکس که میتواند نسبت به نیکی دیگران ناسپاس باشد از دروغ باکی نارد.(شیللر) 3) مگو ناخوش که پاسخ نا خوش آید.(ناصر خسرو) 4) هیچ ثروتی بالاتر از زندگی و هیچ عذابی بالاتر از آز آن نیست.(روسو) 5) زندگی کوتاهتر از آن است که آن را به باطل بگذرانیم.(ارنست همینگوی) 6) مادر شاهکار طبیعت است.(گوته) 7) کسانی که مایلند سعادتمند زندگی کنند به حقیقت نزدیک شوند.(افلاطون) 8) خوشبختی خانوادگی شیرینترین سعادت هاست.(ولتر) 9) جهان چیست جز خواب آشفته ای.(ادیب نیشابوری) 10)تنها آن روزی سحر میشود که ما بیداریم.(هنری دیوید) 11) آدمی با اندیشه هایش کلید شرایط را میچرخواند.(جیمز آلن) 12) تاریخ مدیون بزرگان است.(موتسارت) 13) قدرت شکست ناپذیر خدا، هر مانعی را از سر راه بر میدارد.(اسکاون شین) 14) هدف هر آفریننده ای اثبات وجود خویش است.(سنت توماس) 15) تشخیص دادن عیوب خیلی بهتر تز دیدن عیوب است.(دیل کارنگی) 16) عشق الهی هم اکنون مرا شفا میبخشد...(کاترین کاندر) 17) برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید ساخت.(پلو تارک) 18) هیچ فرازی در برابر آدم های پاک باخته توان ایستادگی ندارد.(ناشناس) 19) یک آموزگار خام میتواند شاگردان خویش را برای همۀ زندگی سرگردان کند.(ارد بزرگ) 20) یگانه راه برای افزودن خوشبختی بر روی زمین ، آن است که تقسیمش کنیم.(پول شرر) برگرفته از : |
تالارهای گفتمان جی تاک : فرگون Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه . در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت فرگون خانم ! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی ؟ بانوی اول ایران پاسخ داد : ایرانی خدمتکار نمی شناسم ! آن زن سماجت کرد و گفت : چطور ؟ اعتماد نمی کنید ؟ ! فرگون زیبا گفت : من نیازی به کمک دیگران ندارم هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آنها را به خدمت بگیرم . زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگرند به پادشاه ایران و من تنها مواظب آنانم تا آسیب بیشتری به آنها نرسد . زن دیگری می پرسد : مگر پیشتر چه آسیبی دیده اند ؟ فرگون زیبا می گوید دوری ! دوری از شهر و دیار شان ! این بزرگترین آسیب است . آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو را دوست دارند . به گفته دانای ایرانی (( ارد بزرگ )) : نامداران ماندگار آنانی اند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند . برگرفته از : http://www.gtalk.ir/thread71130.html |
سایت friendfa.com : پيرامونيان ما Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT پيرامونيان ما چه بخواهيم و يا نخواهيم بر انديشه هاي ما اثر خواهند گذاشت . ارد بزرگ برگرفته از : http://www.friendfa.com/view/post:7182770 |
سایت كنكور 90 و خاطرات آن و تجربيات كنكور 89 : وسط سال!!! و خستگي و نا اميدي!! Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT بازم سلام!!!! اما اين دفعه به گرمي خورشيد!!سلامي به گرمي يك سلول كلرانشيمي!!! و سلامي به گرمي يك قورباغه يخ زده در بركه!!!!و سلامي به گرمي يخ سرد!! (ادبياتم قويه ببين اين دقيقا آرايه پارادوكسه!!!!يا همون متناقض نما!!!!) اين مطلب رو من اوايل سال مي نويسم ولي موقع وسط سال بخونيدش يا اون آخرا!! يا شايدم وسط ساله و داري اين مطلب رو مي خوني!! شايد الان خسته باشي!!و شايد هم الان كاملا نا اميد!!شايد خوب خوندي ولي بازم نتيجه آزمونت افتضاح شده!!!خوب بببين كيفيت هم مهمه!!!نوع منبعي كه ازش درس خوندي هم مهمه!!!اشكال كار رو پيدا كن ببين اشكال كار كجا بوده!!اونو برطرف كن! ببين كم خوندي؟دقيق نخوندي!؟ نخوندي؟منبعي كه خوندي جالب نبوده؟و يا... ناراحتي نداره!فداي سرت!!الان رتبت افتضاح بشه بهتره!اون وقت الان برطرف مي كني و موقع كنكور ديگه اون اشتباه رو نمي كني و رتبت خوب ميشه!حالا بخند... راستي اگه وبلاگ داري منم لينك كن!!!! اينو يادت باشه اونقدر بايد شكست بخوري كه راه پيروزي رو پيدا كني!!! در ضمن از هر جا برگردي دير نيست!!!اگه تا حالا نخوندي!اگه تا حالا بازي گوشي كردي از حالا ديگه بخون نترس دير نيست!!من خودم افرادي رو مي شناسم كه دير شروع كردن اما چون زياد تلاش كردن موفق شدن و بهترين رشته قبول شدن!!! بايد قوي باشي!!تو مي توني!!!اگه تو نتوني كي بتونه؟نفر اول كنكور هم همينجوري رتبش خوب نشده كه...اونم مثل تو گاهي نا اميد شده...گاهي حوصلش سر رفته... گاهي نا اميد شده و..... اصلا قرار نيست كه سختي نكشي...بايد بكشي ...ارزش رتبه عالي تو همونه كه وقتي حوصله نداشتي خوندي و وقتي سختي كشيدي خوندي....و الا همه مي شدن رتبه اول ديگه...اون وقت ارزشي نداشت كه... اگه قرار بود تو ناز و نعمت و بدون سختي و بي حوصلگي و زحمت و با تمام امكانات بشي نفر اول كه همه نفر اول مي شدن!!!يادت باشه فقط يه عده اين ها رو تحمل مي كنن كه همون يه عده نفر اول ها و رتبه زير هزار ها هستن!! اگه مي خواي بري بين اون ها پس يا علي... كافيه تو هم رنج و زحمت بكشي تا بري بين اون ها!!!! اين جملات رو داشته باش: سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد . ارد بزرگ دشواری ، به هدف ما ارزش می بخشد . دشواری بیشتر ، ارزش فزونتر . ارد بزرگ
ماخذ : کتاب آرمان نامه.
برگرفته از : http://kunkur90.blogfa.com/post-8.aspx
|
Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT طعم عشق به میهناز بانو یاسمین آتشیمیترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد. مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد، چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت و به سوی شهر خویش باز گشت. مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود. چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید، زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران و سلوکیان (جانشینان اسکندر)، فرمانروای آنها اسیر شده و او را به ایران آوردند. آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزنانم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند، آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد . در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت . سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم. پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم . میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرامش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست . اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند . سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود. بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و رنگ میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت . ** خداوند نگهدار ایران باد ** برگرفته از : افشین از Hamburg - آلمان |
تالارهای گفتمان جی تاک : داستاني از تاريخ Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT کریمخان زند پادشاه ایران پس از شکار در نزدیکی تخت جمشید اردو زد . از دور عظمت تخت جمشید دیده می شد یکی از فرماندهان گفت آیا شکوه ایران زمین در تخت جمشید پایان می یابد ؟ کریم خان پرسید : در زمان پادشاهی نادرشاه افشار کجا بودی ؟ گفت در تمام آن دوران در روستایمان به پدرم در کشاورزی کمک می کردم . کریم خان خندید و گفت آن زمان همانند امروز تو از دور به پادشاه ایران زمین نادرشاه افشار نگاه می کردم و می گفتم آیا تمام شکوه ایران زمین در نادر شاه افشار پایان می یابد !؟ و امروز به تو می گویم دیگر آن بزرگی و عظمت را من در کسی و جایی ندیدم . این سخن وکیل الرعایا کریم خان زند که از سرداران نادرشاه افشار بود خود گویای عظمت و جوهر آن یگانه دوران ها را دارد . ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان می گوید : نادرشاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . نادر شاه افشار در جمع ارتشیان ایران می گوید : وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند ………….. برگرفته از : http://www.gtalk.ir/thread71116.html |
تالار گفتمان نبض فردا : نام های زیبا،کهن وبی نظیر ایران زمینی (بهمراه معني) Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT نام های زیبا،کهن وبی نظیر ایران زمینی آرمیلا نام دختران در ایران باستان آرمیتان شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید آروشا درخشان - نورانی - باهوش آرتا نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند ارنواز شخصیتی در شاهنامه و دختر جمشید آرتمیس گوینده راستی- نام دریاسالار زن آرتنوس صادق - راستگو - نام دختر داریوش آسا نام دختر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت آتاناز نامی ایرانی آتنا نامی ایرانی آتوسا دختر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار آتوشه نام عمه یا خاله شاپور شاه آوید نامی ایرانی آویسا آب پاک و تمیز آیدا همچون ماه و مهتاب آیدان چهره زیبا همچون ماه - آیسان آیلا نور ماه و مهتاب- آیناز آذرمهر آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا آذرنوش نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران آزیتا نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران آرش نام قهرمان وطن پرست ملی ایران آراد نام فرشته آرآسب نام کورش اول اَفشین نام یکی از شاهزادگان ساسانی که به بابک خرمدین خیانت کرد آبتین شخصیتی در شاهنامه - پدر فریدون آترین نام یکی از پادشاهان خوزستانی در زمان داریوش بزرگ آرتاباز نام فرمانده ارشد گردونه های کورش بزرگ آرتام نام والی فریگیه در زمان کورش بزرگ آریاداد برخواسته از نسل آریا - داده شده آریایی آرتین نام هفتمین پادشاه ماد آریا نام فرمانده ارتش کورش بزرگ در جنگ کوناکزا آریامس آریای بزرگ - از شاهزادگان سغد در زمان اسکندر گجستک آریوداد ایرانداد اوستا آریومهر از سرداران داریوش سوم آلیش قابل اشتعال آمیتریس نام دختر داریوش دوم و همسر خشایارشا آموتیا نام دوشیزه در زمان زندیه آناهیتا نام فرشتگان اهورامزدا آندیا همسر اردشیر اول آنیتا نام دختران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه آیوت یکی از بهدینان در فروردین یشت آرتامن از همپیمانان داریوش بزرگ در براندازی بردیا آریاناز نامی ایرانی آذرگون دختران در زمان اشکانی ویس و رامین آریارمن از نخستین پادشاهان ایران در 2600 سال پیش - نیای داریوش آرتاباز یکی از فرماندهان کورش بزرگ آذرمهر آتش مهر آرتونیس دختر ارته باذ و خواهر برسین آرمه به معنای فروتنی - پاکی - نگهبان زمین آذرمیدخت دختر همیشه جوان - دختر خسروپرویز - زنی که شاه شد آسیمن نامی که همان سیمین امروزی است آماستریس دختر داریوش سوم اَدرک دختر یزدگرد سوم ساسانی اَردویسور فرشته آب در ایران باستان آرته دخت شهبانو اشکانی همسر اردوان اَرشیت دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی اَمِستریس شهبانوی خشایارشا اوراشی زن پسر سیامک آتری به معنی آتش - از نامهای باستانی آپامه خوشرنگ و زیبا - دختر اردشیر دوم هخامنشی آرتا از نامهای باستانی آندیا زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی آئیریک نیای یازدهم زرتشت آئین کیش - راه و روش آئین گُشنَسب سپهبد ایرانی در نبرد با بهرام چوبینه آپاسای منشی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی آتروترسه پسر اسفندیار آتروپات سردار ایرانی که والی آذربایجان بود - سردار داریوش آترونوش آذرنوش - پاکدین زرتشتی آرتاپارت نگهبان ویژه کوروش بزرگ آرتام یکی از والی های شهنشاهی کوروش بزرگ آریاز راهنما و راهبر - نامی اوستایی آبنوش از زنان ویس و رامین آپاما دختر سپیتمن سردار ایرانی آرتادخت وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی آرتیستون دختر کورش بزرگ - زن داریوش آرگون شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی آروکو فرزند کوروش هخامنشی آریابد نگهبان و سردار سرزمینهای آریایی آریاراد پسر آریامنش پادشاه کپدوکیه آیوت یکی از بهدینان زرتشتی اَرتاریا پسر خشایارشاه اَرتامن از متحدین داریوش بزرگ بر ضد مغ دروغین اَرتاوند فرمانده ناوگان خشیارشا اَرتور در کتاب ماتیکان هزاردستان از برزگان بوده است اَرتَمَن یکی از سرداران ماد در روزگار کوروش اَرتَبرزین در اوستا یعنی برترین راستی - سرداری هخامنشی اَردین راستین و بزرگوار اَرزین فرمانده امپراتوری ایران در حمله اسکندر گجستک اَرسیما نماینده داریوش سوم برای گفتگو با سکندر ملعون اِستاتیرا همسر داریوش سوم اشتوکان نامی اوستایی و رقیب زریر اشاداد کسی که از راستی و نیکی سود جسته است ائیریه من ایران منش در روزگار ساسانی ادیشه نامی از سرداران کورش بزرگ اُمید یا اُمیت - از نویسندگان دینکرد زرتشتیان افروز آریانا متعلق به نسل آریا اشکان شاهان سلسله اشکانیان اوتانا هم پیمان داریوش اول ارشان شاهزاده در نزد ایرانیان و فرزند اردشیردوم ارشام نام پدر بزرگ داریوش بزرگ ارشانوش از نام نامه نخعی ارشین از شاهدخت های هخامنشی ارشنوش نام نامه نخعی - نام باستانی ارشکان کنیه فرهاد دوم و اردوان دوم شاهنشاه اشکانی ارد نام پادشاه اشکانی و همچنین اندیشمند بزرگ معاصر ارد بزرگ اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانیان - اردشیر بابکان اردوان نام شاهان پارتی و برادر داریوش اول اردا نام کشیشی در زمان ساسانیان ارشاما نام پدر بزرگ داریوش اول ارشک نام اولین پادشاه سلسله اشکانیان اریکا مرتبط با زمین افرا ستایش کردن افشید شکوه خورشید انوشه نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی الیکا مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران الیا نام گل الیزه نام مکانی در رودبار المیرا فدا کننده ایرسا رنگین کمان اوراش فرزند کوچک اردشیر شاهنشاه ایران اُوَرَش پسر اردشیر سوم اُورداد از سرداران کوروش بزرگ انوشیروان نام پادشاه دادگستر ایران انوش جاودانه انوشا خوشحالی و سرور و شادی انوشک نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی بکتاش شاه خوارزم برسام به معنای آتش بزرگ بامشاد از موزیسین های دوره ساسانی بامداد پدر مزدک بابک بابک خرمدین تندیس وطن پرستی ایرانیان باربَد نوازنده و رامشگر مشهور خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی برتهم از سرداران نامی ایران برسام از سردارن یزدگرد شاهنشاه ساسانی بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه بهرو بهشاد - بهرخ - بهتاب بینا دانا و بیننده باتیس ازسرداران داریوش سوم در حمله اسکندر گجستک باوَند از سپهبدان مازندران بَردیا - بَردیه فرزند کوروش بزرگ بروسا پدر بهرام - از موبدان یزد بَستام برادر زن هرمز چهارم ساسانی بهداد نیک آفریده شده به رَوِش نیکترین راه - بهترین انتخاب زندگی بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه برسین دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد بهنوش خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر بهشید نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی بیتا زیبا و خوش چهره برسین زن ایرانی اسکندر گجستک پارمیس نوه کورش بزرگ پروشات در اوستایی به معنی بسیار شاد پریزاد زن داریوش دوم هخامنشی پورچیستا پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب پانته آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد پریساتیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان پارمیس دختر ارشد کورش بزرگ پوریا از پهلوانان ایران زمین پویان جستجو کننده راستی و درستی پردیس باغ و بهشت - واژه پارادیز انگلیسی از همین است پریوش پریزاد - پریسا - پریداد - پری تن پُرشاد خواهر داریوش سوم هخامنشی پری ویس دختری در ویس و رامین پاپَک دبیر انوشه روان دادگر و بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی پاردیک پدربزرگ ساسان بنوشته کتیبه کعبه زرتشت پِدرام نبیره سام - بدرود - شادباش پرهام از نامهای ایران باستان - تازی شده اش ابراهیم پِرشان از نامهای اوستایی به معنی رزمجو پرشه جرقه - دختر ایرانی پروشات همسر داریوش دوم تورک پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه تیران پسر اردشیر سوم پادشاه اشکانی ارمنستان توشنامئیتی فرشته مهر و دوستی تیتک از نامهای زرتشتیان امروزی تنسر بزرگ روحانی زرتشتی که اوستا را گرد آوری کرد تهمتن بزرگ پیکر و دارنده اندام نیرومند تیرداد پادشاه رمنستان- پادشاه اشکانی تیگران از سرداران نامی خشیارشا - پادشاه ارمنستان تارا ستاره تناز مادر لهراسب - دختر آرش کمانگیر تینا عاشق نوازش جمشید سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش جاماسب حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان جویان از شخصیت های شاهنامه جهانگیر پسر رستم ذال جاماسبه شهبانوی اردشیر درازدست چیستا فرشته دانش و خرد چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان خشایار شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ خسرو در اوستا به معنی نیکنام - شاهنشاه ساسانی دادمهر فرستاده شهر از طرف فرشته مهر دارمان خسرو پرویز شاه ایران داریوش شاه شاهان - شاههنشاه بزرگ تاریخ ایران دارا نهمین پادشاه کیانی - پسر رستم - داریوش دانوش دیانوش دوانوش - دارنده جاودانگی داتام فرمانده ایران در کاپادوکیه داریو از پادشاهان ایرانی در زمان پایان دوران سلوکیان دانین از خاندانهای ایرانی دیااکو پادشاه ماد ایرانی داماسپیا شهبانوی اردشیر یکم دینا نامی ایرانی دل آسا نامی ایرانی درسا همچون مروارید راتین رادترین-با داد و دهشترین-از سرداران ارشیر دوم رسام نام پیکرنگار بهرام گور شاهنشاه ایران رامین از فرزندان کیخسرو و برادر رامی روزبه یا روژوه- وزیر بهرام شاهنشاه ساسانی روشاک از سرداران ایرانی در جنگ با اسکندر گجستک راتین از سرداران اردشیر دوم - رادترین مرد رام برزین پیشکار دربار انوشیروان دادگر رایش پسر زادشم رتوشتر برادر بزرگ اشو زرتشت ریوشاد نامی ایرانی ردیمه همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی رکسانا دختر داریوش دوم رُدگون مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان رائیکا پسندیده و دوست داشتنی رادنوش بانوی شهرین رائیکا پسندیده و دوست داشتنی راتا فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد زرشام دختری از خاندان جمشید زوپیر همپیمان داریوش بزرگ که گوش و بینی خود را در فتح بابل برید ژوپین نام فرزند کیکاوس ژاله اشک سیاوش فرزند کیکاوس - شخصیت اسطوره ای ایرانیان سورنا فرمانده نظامی اشک سیزدهم پادشاه اشکانی سام پدر بزرگ رستم سپنتا نامی مقدس در ایران باستان سپاکو همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد سَتوِش ستاره باران سریرا زیبا - خوش چهره سندوس خواهر خشایارشاه سی سی کام کامروا - مادر داریوش سوم - دختر اُستان برادر اردشیر دوم سیندخت دختر مهراب پادشاه کابل سامیار از نامهای کهن زرتشتی ایران سپاکو زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد سپنتا مقدس ایرانی ساینا سیمرغ سپند مهر در اوستا سپنته میتر - قاتل خشایارشا سپهرداد در اوستا سپیتریدات - داده خداوند سپیتا از درباریان آستیاگ ماد سروش گوش دادن به صدای وجدان - پیک ایزدی در دین بهی سهراب تابش سرخ - پسر زال سیامک پسر کی کاووس سینا در اوستا سَئنا - از پیروان زرتشت شاه بهرام نام زرتشتیان امروزی - نام بهرام گور شروین از شاهان باوندی شهروی چهره شاهانه - از موبدان ساسانی شیروان از شاهان شیروانی ایران شیروی از شاهان ساسانی شراره از نامهای رایج امروزی شاهیده پارسا - پرهیزکار شیددخت دختر روشنایی و نور شهداد داده شده از شاه شایگان مرد بزرگ شاهین سردار بزرگ خسرو پرویز از خاندان وهمنزاد شهروز وزیر شاهنشاه شاپور شیراک پدر هرمزد - نگارنده کعبه زرتشت فرهود پسر زیبا فَرَوَهَر نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت فریان نام یکی از شاهان گذشته فَربُد به معنی راست و درست فرمنش از پادشاهان ایرانی در گرجستان فرامین از پادشاهان ساسانی فرزام لایش و شایسته فرزین نامی ایرانی فَرَه وَشی سمبول ملی ایرانیان همان فَرَوَهَر است فرورتیش دومین پاشاه ماد در بیستون نیز نامش هست فرهاد نام بسیاری از شاهان ایرانی - فرهاد عاشق شیرین فرنوش از نامهای رایج امروزی فرنو مادر بزرگ اشو زرتشت فرگون نام زنان در ایران باستان کارین از خاندانهای اصیل ایرانی همان کارن کامیار نامی ایرانی کُردان پسر مرزبان کورش بنیانگذار شاهنشاهی و حقوق بشر جهان کیخسرو از شاهان پیشدادی - فرزند سیاوش- نوه کیکاوس کیان ستاره کامبیز یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ کی آرمین پسر کی قباد کیازند نامی ایرانی کیانوش برادر شاه فریدون پیشدادی کیوان پسر موبد سروش کیومهر نامی ایرانی کارن فرزند کاوه - شخصیت ایرانی در شاهنامه- یکی از خاندانها کیارش دومین پسر کیغباد- پسر کی اپیوه کیانوش برادر فریدون شاه پیشدادی کیانمهر کیامنش - کیافر - کیانزاد کیانا برخواسته از نسل کیانیان کاساندان همسر کورش بزرگ کتایون مادر اسفندیار در شاهنامه گلدیس از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل گشتاسب از شاهان ایران باستان گودرز پهلوان اسطوره ایی تاریخ ایران گیو پسر گودرز لُهراسب پسر کیخسرو شاه کیانی لبینا نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران لیدا مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید لیشام از وطنپرستان دیلمی میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی مهشید مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید ملیسا مرهم - نام زنبور عسل در یونانی ماندان ماندانا - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول مرسده ملکه در ایران میترا فرشتگان مقدس ایران باستان مازیار از سرداران مادی کورش بزرگ - ماه یزد یار - همسنگر بابک مزدک از نامهای دوران هخامنشی - آفریننده مزدا - آئین آورنده مزدکیان مهراب پادشاه ایرانی در کابل و پدر رودابه مهران همان میتران - از خاندانهای اصیل ساسانی ماندوی شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان مهدیس از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره مهرو به معنی چهره ای همچون ماه مهدخت به معنی دختری همچون ماه مهر آریا مهر دختر آریایها مهر آئین کیش مهر ایرانی میرتو از زنان شاهنشاهان هخامنشی مهرک نام شاپور اول مهراشک نام ایرانی مهرساد نام ایرانی مکابیز نام ایرانی مهر نوش نامهای رایج امروزی مانی نقاش دوره ساسانی که دعوی پیغبری کرد مِهربُد نامی از دوره هخامنشی مهیار نامی ایرانی نازنوش نامی ایرانی نیسا دختر یکی از شاهان پارتی نیوشه نیوشا- گوش دهنده- نوشه نوشا پرنس در زمان ساسانیان نیکا نام رودخانه ای در ایران نائیریکا بانوان پارسا در دین زرتشتی نوشید مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی نِیشام فرشته نگهبان آذرخش نرسی از شاهان ساسانی نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت نیما از دانشمندان ایرانی نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت ناهید اناهیت - اناهیتا - فرشته آب نیسا دختر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی نیشام نام فرشته نگهبان آذرخش نوشید نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید ورتا نامی به معنی گل ویس معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان ویرا ویشکا- ویدا - ویستا وارتان یکی از شاهان ایران وانوشه نام گل وستا پردانش - دختر پاکدامن و با اصل و نسب ویدا در اوستایی ویستا - پر دانش و فرهنگ ورجاوند نورانی - مقدس - دارای احترام وَندا امید - آرزو - سپهبد تبرستان وَهرام همان بهرام ویسپار هم پیمان داریوش بزرگ در براندازی مغ دروغین هورام واژه ای به معنی خوش رام - خنده رو هُرمُز نام بسیاری از شاهان ایران هژبر شیر هومان پسر ویسه و برادر پیران هیراد ظاهر سالم و زیبا هیتاسب از فرمانده هان داریوش بزرگ هیربد روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت هژیر یکی از پهلوانان ایرانی هما هفتمین پادشاه کیانی - دختر کیگشتاسب یوتاب خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان یاسمین یا یاسمن - نوعی گل- دختری در ویس و رامین برگرفته از : http://www.mehrjam.com/Default.aspx?Id=14&Page=3 |
سایت CsaT FoRuM : آلبرت انیشتین Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولد شد . یک سال بعد از تولد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید. پدر آلبرت ، هرمان انیشتین کارخانه کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهرهبرداری میکرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسیها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش میکرد و صدر اعظم آن «بیسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی میداشت. مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی میگرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاص هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود. آلبرت به هیچ مفهوم کودک اعجوبهای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت، بطوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیر عادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که مابین کودکان انجام میگرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی مابین میشود را دوست نداشت. انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی میشدند، راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که میبایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یکی از معلّمان ، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس ، این اضافه ماندن شکنجهای واقعی محسوب میشد. ذوق هنری ذوق هنری انیشتین چنان بود که او وقتی پنج ساله بود، روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد، خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کودک تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت، کودک چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند. وقتی که انیشتین پانزده ساله بود حادثهای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت. هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آنجا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهایی بود، تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است. دوران دانشجویی در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعات وسیعی نداشت درامتحان رد شد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطهای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آرائو» که با روش جدیدی اداره میشد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با اینکه درسهای فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچگونه عمق فکری نبود، باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او ، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولتزمان ، ماکسول و هرتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها میگذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانهای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد. از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پلی تکنیک بدست آورد ، تنها یک راه باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه متوسطهای جستجو کند. اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که میتواند به پرورش جوانان بپردازد، امّا بزودی متوجّه شد معلمّان دیگر نیکی را که او میکارد ضایع و فاسد میکنند و این شغل را ترک کرد. بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر «برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ هم کلاسی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب مینمود وظیفه وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور میآوردند، مورد آزمایش اوّلیه قرار میداد. شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بیمانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین بخصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند. البته این خود نیاز به تلاشی وافر داشت آرمان او درک بسیار کلی تر و بزرگتری از عناصر فیزیکی بود و در نهایت به چنین برداشت کلی دست یافت و به قول اندیشمند سرشناس ارد بزرگ : کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . آلبرت پس از آن سعی کرد دوباره خود را به محیط دانشگاه نزدیک کند . کسب کرسی استادی دانشگاه در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله امپراتور اتریش انجام میگرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا میگذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده فیزیکدانی به نام «آنتون لامپا» بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها «کوستاو یائومان» و دیگری «انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسهای فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت. وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین آنها این بود که علاقه فراوان داشت تا برای عدّه بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او میزیستهاند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد، بلکه روش تنظیم آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه استفاده کنند از نظر جهان شناسی نیز لذّت میبرند. هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت سال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود، انیشتین با کمک اصل تعادل پدیدههای جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بودهاند و میتوانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد. عزیمت از پراگ در مدّتی که انیشتین در پراگ تدریس میکرد، نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه خود را درباره کوانتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر و صدای بسیار در این شهر شد، در سر مقاله بزرگترین روزنامه آلمانی شهر پراگ نوشته شد: «که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد.» انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی به عنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش میکردند که شهر برلین نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد، به همین جهت از انیشتین دعوت به عمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتین به برلین ، انیشتین از زوجه خویش هیلوا که از جنبههای مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد میگذارند. هنگامی که به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسنتر بودند بیش از حد جوان مینمود. در این حال همه انیشتین را در وهله اوّل مردی مؤدب و دوست داشتنی به نظر میآوردند. فعالیت اصلی انیشتین در برلین این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیک درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند و آنها را در تهیه برنامه جستجوی علمی راهنمایی کند. انیشتین و جنگ جهانی اول هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلین نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اول ، روزنامههای برلین همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت، با اینحال انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد. وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916 نظریهای برای ثقل و جاذبه عمومی پیدا کند که مستقل از نظریههای گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کاملتری بود. اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید . تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود . مسافرتهای انیشتین تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین میشد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم بسوی نظریههای او جلب شود. مفاهیمی که برای تودههای مردم هیچگونه اهمیتی نداشته است و عامه ایشان تقریبا چیزی از آن درک نمیکردند، موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین در این زمان سفرهای خود را آغاز کرد، ابتدا به هلند ، بعد به کشورهای چک و اسلواکی ، اسپانیا ، فرانسه ، روسیه ، اتریش ، انگلیس ، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند . انیشتین به آسیا و به کشورهای چین ، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه سفرهای او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشتین بار دیگر در برلین مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را به عنوان بیان افکار قوم یهود و به سود فاشیسم میدانستند، به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریکا میرود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936 از دنیا میرود و خواهر انیشتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد. در همین دوران انیشتین تابیعت کشور آمریکا را میپذیرد. انیشتین در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد. ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و کار او بوجود نیاورد. وی کماکان در پرنیستون بسر میبرد و در مؤسسه مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد. آخرین سالهای زندگی انیشتین این دوران تجسس در نیمه انزوای شهر پرنیستون با اضطراب و اغتشاش آمیخته شده بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود، لیکن این دوره ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عصر بمب اتمی شروع میگردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز میکرد. بنابراین مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود، با وجود اینکه منظور ما در اینجا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او میباشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود. یکی از آنها نامه مشهور است که وی میبایست برای همکاری خود در شوروی سابق بفرستد و دوم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی ، خاصه دانشمندان اتمی ، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد. اکنون میتوانیم بصورت شایستهتری همه آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی میشد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 در شهر پرنیستون در گذشت. برگرفته از : http://www.csat.ir/showthread.php?t=374 |
سایت ایرانیان جاویدان : ابومسلم خراسان Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT چنانکه در تاریخ نهضت های ملی ایرانیان دیده ایم ملت ایران برای رهایی از قید اسارت تازیان از راههای مختلف استفاده کرد که یکی از آنها طریق جنگ و عصیان و دیگری ادبیات بود. ابو مسلم از جمله کسانی است که در عین توجه به ملیت، درحالیکه قیام او برای تحکیم مبانی ملیت و استقلال ایران مفید و موثر بود از طریق مذهب استفاده برد و با تقویت یکی از مذاهب اسلامی یعنی تشیع بر ضد خلفای اموی که از مخالفین جدی شیعه بوده اند، قیام کرد و آنان را از میان برد تا سرانجام مخالفین جدی ایران و ایرانیان و طرفداران سیادت نژادی عرب یعنی بنی امیه را برانداخت و حکومت را بدست ایرانیان داد. زادگاه ابو مسلم خراسانی روستای « ماخوان» مرو است. ضمناً باید دانست که در ایرانی بودن ابو مسلم تردیدی نیست زیرا پدر او اصلاً ونداد هرمز ( بنداد هرمز) نام داشت و پس از آنکه قبول اسلام کرد به مسلم موسوم گردید.
اما مکر بنی عباس همواره ایران را آزار می داد تا در نهایت به تدبیر خراسانی دیگری یعنی خواجه نصیرالدین طوسی دودمان بنی عباس از روی زمین برای همیشه محو و نابود شد. و بدین ترتیب انتقام خون سردار رشید میهن مان ابومسلم خراسانی برای همیشه گرفته شد . اندیشمند و متفکر کشورمان ارد بزرگ می گوید : ابومسلم خراسانی نماد برافراشته آزادگی ایرانیان است او بندهای دشمنان ایران را پاره کرد و خون گرمی شد در رگهای سرد کشورمان ، خونی که تا ابد در دل این کشور خواهد جوشید و هر زنجیری را پاره خواهد نمود . برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-12.aspx |
سایت ایرانیان جاویدان : خواجه نظام الملک توسی Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT خواجهنظام الملک طوسی در سال 408 هجری در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود. پدرش علی ابن اسحاق بردهقانی اشتغال داشته و از یاران محمود سبکتکین به شمار میآمد خواجهنظام الملک نیز در کودکی به همراه پدر به دهقانی پرداخت و همان زمان در نزد وی قرآن را ختم نمود و پس از آن پدرش وی را به کسب علم و دانش و آموختن لغت و نحو واداشت. وی دارای همتی والا بود و به ایران عشق می ورزید و همواره بدنبال راهی برای رشد میهن و ساختن مدارسی بود که علم را دوباره برای میهنمان رونقی بخشد خواجه در سنین نوجوانی به خدمت ابو علی ابن شاذان وزیر آلب ارسلان در آمد و به عنوان کاتب به نزد وی خدمت میکرد. ابن شاذان به هنگام وفاتش وی را وصیت نمود که به خدمت سلطان آلب ارسلان در آید و او نیز چنین کرد آلب ارسلان خواجه را به عنوان وزیر خویش برگزید، و او را پدری دلسوز و مهربان میپنداشت و هیچ امری را بدون مشورت وی انجام نمیداد و خلاف امر وی را نمیپسندید پس از اینکه آلب ارسلان لحظات آخر عمرش را سپری مینمود فرزندش ملکشاه را وصیت نمود که در اداره امور حکومتی از رای خواجه عدول نکند و او را پدری دلسوز و مهربان مشفق بداند و ملکشاه نیز پذیرفت و او را در سمت وزارت ابقاء نمود خواجهنظام الملک در عهد وزارت خود خدمات فرهنگی بسیار عظیمی را انجام داد که بدون تردید میتوان گفت که در طول تاریخ سابقه نداشته است. وی علاوه بر رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی دست به ایجاد و تأسیس مدارس زد که در تاریخ به نام وی و به مدارس نظامیه مشهورند. همان مدارس هستند که سرمشق دانشگاهها شدند و مهمترین آنها عبارتند از نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز و اصفهان. نهضتی که نظام الملک با ساختن نظامیههای متعدد بوجود آورد به زودی و با سرعت شگفت آوری از طرف تمامی بلاد ایران و بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد بطوری که در قرنهای پنجم و ششم هجری هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعدد وجود نداشت باشد. در این مدارس درسهایی چونعلوم ادبی، ریاضیات، طب و حکمت ، فقه ، حدیث، تفسیر تدریس میشد و همچنین کلیه مدارس دارای کتابخانههایی معتبر بودند خواجه دستور داد برای هر کتابخانه کاتبان 5 شاهنامه از حکیم طوس فردوسی جاودانه سخن را رونویسی و نگهداری کنند. ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : " خواجهنظام الملک توسی سه هدیه جاودانه برای ایرانیان به یادگار گذاشت نخست دستور داد سالشمار خورشیدی فراهم گردد تا سالشمار قمری کنار گذاشته شود ، دوم آنکه دستور داد هزاران بار کتاب شاهنامه فردوسی خردمند بازنویسی شود تا زبان ایرانیان نجات یابد و سوم برافراشتن دانشگاههای نظامیه بود که ریشه و پایه دانشگاههای امروزی است " . در مدارس نظامیه هر دانشجویی اتاقی خاص خود داشت و مقرری ماهیانه میگرفتند و خوراک و خوابگاه نیز بر عهده دانشگاه بود. خواجهنظام الملک نظامیه نیشابور را برای ابو المعالی جوینی ساخت کهجوینی به مدت 20 سال در آنجا به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون غزالی را تربیت نمود و از بزرگترین دانشگاههایی که خواجه تأسیس کرد نظامیه بغداد بود که در آن زمان بیش از 6000 دانشجو داشت و در طول تاریخ اساتید برجستهای همچون محمد غزالی، سعدی شیرازی، ابواسحاق شیرازی و غیره در آن به امر تدریس اشتغال داشتند . و علاوه بر ساختن دانشگاه ، خواجه خدمات فراوان دیگری همچون آب انبار، گرمابه، بازار، بیمارستانها را به جهانیان عرضه کرد و قرن پنجم را مبدل به شکوفاترین قرون فرهنگی اسلام ساخت. خصوصیات اخلاقی خواجه وی شخصیتی بسیار دلسوز و مهربان و نرم دل بود و به اجرای عدالت در میان مردم بسیار مشتاق بود ابن کثیر در البدایة و النهایة نقل میکند که زنی ضعیف و درمانده از خواجه یاری طلبید و خواجه نیز لب به سخن با او را گشود و در کنارش ایستاد تا به مشکلش رسیدگی کند و آن زن نیز مشکلات خود را به خواجه بازگو میکرد پاسبانان خواجه خواستند زن را از کنار خواجه دور نمایند اما خواجه خطاب به آنان فرمود: «شما برای خدمت به چنین انسانهای ضعیف و درماندهای انتخاب شدهاید وگر نه پادشاهان و امراء نیازی به خدمت شما ندارند.» مجلس خواجه نظام الملک مملو از علماء و دانشمندان و فقها بود تا جایی که بسیاری بر وی خرده میگرفتند که همنشینی با علما تو را از مسایل سیاسی باز داشته است اما خواجه میفرمود: «آنها زیبایی دنیا و آخرت میباشند و اگر آنها را بر سرم قرار دهم باز هم آنها بزرگتر از آنند.» وی انسانی بسیار متواضع و فروتن بود ابن الجوزی در المنتظم میگوید: هرگاه ابوالقاسم قشیری و امام الحرمین جوینی بر خواجه نظام الملک وارد میشدند در مقابل آنها بر میخواست و آنها را در کنار خود مینشاند و خود بر جایش مینشست و هنگامی که ابوعلی فارمزی بر او وارد میشد در مقابل وی برمیخواست و او را به جایگاه خود مینشاند و خود روبروی او زانو میزد امام الحرمین توسط پاسپان خواجه گلایه خود را از این موضوع به سمع وی رساند امام در جواب فرمود: «ابوالمعالی جوینی و ابوالقاسم قشیری و امثال آنها زمانی که بر من وارد میشوند بسیارمرا تمجید میکنند و مرا از منزلتی که در آن هستم بالاتر میبرند و سخن آنان سبب ایجاد کبر در درون من میشود هرگاه فارمزی به نزد من میآید عیوب و ظلمهای مرا یادآور میشود که سبب میشود اعمال خود را اصلاح نمایم» ابن أثیر در الکامل در مورد تواضع خواجه میگوید: ( شبی خواجه نظام الملک در کنار برادرش غذا میل مینمود و در سوی دیگر برادرش امیر خراسان و در کنار امیر خراسان مرد فقیری بود که دستش قطع شده بود. نظام الملک متوجه شد که امیر خراسان خود را از نزد فقیر کنار میکشید و از خوردن غذا به همراه او خودداری میکند لهذا امیر خراسان را بر جای خود نشاند و خود به کنار انسان فقیر بیدست رفت و همراه او به خوردن غذا مشغول شد.) خواجه نظام الملک دارای ویژگیهای خوب زیادی بود. هر گاه صدای اذان را میشنید از هر کاری دست برمیداشت و بر اوقات نماز مواظبت مینمود و همواره روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت و بسیار صدقه میبخشید و انسانی بردبار ، شکیبا و باوقار بود. امام ذهبی در سیر اعلام النبلاء میگوید: «خواجه نظام الملک از کسانی بود که خیر و تقوای فراوانی در آنها دیده میشد و گرایش خاص به انسانهای صالح داشت و از پند و اندرزهایشان متأثر میگشت و اگر کسی عیوب وی را برایش بازگو میکرد از آن شخص قدردانی مینمود و وی را گرامی میداشت و گریه میکرد و اشک از چشمانش سرازیر میشد و هیچگاه بدون وضوء در مجلس نمینشست و گاهی نبود که وضو بگیرد مگر اینکه با آن وضو نماز سنت میخواند و هر گاه مؤذن از اذان گفتن غافل میگشت او را یادآور میشد». حس میهن پرستی و جایگاه خواجه نظام در نزد سلطان ملکشاه و مردم برای بعضیها ناخوشایند بود و کسانی نبودند جز باطنیان که معتقد بودند مفاهیم دینی علاوه بر معانی ظاهری دارای معانی باطنی میباشد و هر کس که به معانی باطنی معتقد نباشد در غل و زنجیر شرع اسیر گشته است این گروه با مفاهیم شرع بازی میکردند و سبب ایجاد اضطراب فکری در میان مسلمین میشدند .باطنیان با حمله به شهرهای مختلف ایران جوی های فراوانی از خون روان ساختند در اصفهان هزارها نفر توسط باطنیان جان خود را از دست دادند که خواجه نظام الملک به مبارزه با باطنیان پرداخت و نقشه های شوم آنان را برملا ساخت و سلطان ملکشاه را در حمله بر علیه آنان یاری نمود خواجه فرماندههان نظامی خود را شخصاً انتخاب کرده و روانه جنگ مینمود که از زمرهی فرمانده هان وی آق سنقر جد نورالدین محمود بود. باطنیان که از مبارزه با خواجه ناتوان شده بودند تصمیم گرفتند از طریق دیگری وی را از راه بردارند روز پنجشنبه موافق با دهم رمضان سال 485 هجری قمری خواجه به نزدیکی نهاوند رسیدند در آنجا سلطان و خواجه و همراهان جهت افطار اطراق نمودند و به محض اطراق فقهاء و علماء و دانشمندان گرداگرد وی حلقه زدند و نیازمندان برای رفع نیازهایشان به خدمت وی آمدند خواجهنظام الملک توسی در آنجا در جمع دانشمندان ارزش و اهمیت نهاوند را که صحابه در عهد حضرت عمر در این سرزمین جنگیده بودند را بیان میکرد و فرمود: خوشا به سعادت کسی که به آنها ملحق شود. زمانی که خواجه از افطار فارغ شد شخص باطنی در لباس صوفی خود را به خواجه نزدیک نمود و خود را محتاج و نیازمند معرفی کرد خواجه نظام الملک هم از روی مردم دوستی و دلسوزیاش باب سخن با وی را گشود که ناگهان دستان پلیدی از آستین باطنیان سر بر آورد و با خنجری قلب شیر مرد تاریخ ایران را درید اما پس از فرار پای قاتل با طناب خیمهای گیر کرد و به زمین افتاد و او را دستگیر کردند اما خواجه فرمود قاتل مرا رها کنید زیرا من او را بخشیدم.ملکشاه پادشاه ایران پس از شنیدن خبر بر بالین خواجه حاضر گشت... اما خواجه در آخرین لحظات عمر بود و خیلی زود روح از تنش پرکشید. هنگامی که خبر وفات خواجه منتشر شد، حزن و اندوه سراسر ایران را فرا گرفت . غم و عزاداری مردم ماهها به طول انجامید . برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-13.aspx |
رادیو فانوس : خواجه نصیر الدین توسی Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT خواجه نصیر الدین طوسی خواجه حدود ۸۰ کتاب و رساله در ریاضیات؛ نجوم؛ فلسفه؛ تفسیر و مسایل اجتماعی نوشت و از کارهای معروف او در علوم؛ وضع مثلثات و قضایای هندسه کروی؛ تفهیم بی نهایت کوچک ها و تکمیل نظریه ارشمیدس است علامه حلی(شاگرد وی) از او به عنوان استاد بشریت یاد میکند- جورج ساتن وی را بزرگترین ریاضیدان ایران به شمار می آورد و بروکلمن آلمانی می گوید وی از مشهورترین دانشمندان قرن هفتم و برترین مولفان این قرن به طور مطلق است. جامعه علمی جهان به پاس خدمات و تلاشهای این دانشمند بزرگ در علم ریاضی و نجوم نامش را بر کره ماه ثبت نمود این اندیشمند و متفکر بزرگ سرانجام در سال ۶۷۲ هجری در شهر کاظمین در گذشت
زاد روز خـواجه نصیر الدیـن طوسى، روز شنبه یازدهـم جمادى الاول سال 597 هـ.ق در شهر طوس خراسان چشـم به جهان گشـود نام او محمد، کنیه اش (ابو جعفر ) لقبش (نصیر الدیـن) (محقق طوسى) (استاد البشر) و شهرتـش (خـواجه) است آموخته ها اساتید شاگردان تألیفات فعالیت دوران بازگشت به میهن وفات سه حکایت کوتاه از زندگی خواجه
بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود . خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس شد . سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از دردسر نا امیدی برهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ، و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است می گویند یک سال پس از آن عده ایی از بزرگان طوس به دیدار قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی می آید امیدوارانه و دلگرم کننده است برگرفته از :
|
سایت معرفی بهترین وبلاگ ها : بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟ Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT سلام شاید دوست داشتید از فرنگ و دبی و جاهای توپ و خلاصه هرجایی غیر از ایران براتون مینوشتم. اما اگه مطلب زیر رو بخونید پشیمون نمیشید که چرا به این تاپیک سر زدید. بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
برگرفته از :
|
سایت ایرانیان جاویدان : دکتر محمود حسابی Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT
زنده یاد دکتر محمود حسابی(1371 – 1281) فیزیکدان ایرانی، در تهران زاده شد . پدر و مادرش از مردم تفرش بودند. خانوادهء او به کارهای دولتی و سیاسی اشتغال داشتند و آثار خدمات آبادانی مانند قنات و مسجد از جد ایشان در تهران موجود است.
محمود چهار ساله بود که پدربزرگش سفیر ایران در عراق شد و همراه خانواده اش به بغداد رفت. پس از دو سال توقف در آن شهر با خانواده به دمشق رفتند و سال بعد به بیروت منتقل شدند. تحصیلات ابتدایی را در هفت سالگی در مدرسه فرانسوی بیروت آغاز کرد و در آن جا با زبان فرانسه آشنا شد. تحصیلات متوسطه خود را در کالج امریکایی بیروت گذراند و در سال 1299 شمسی ایسانس ادبیات و علوم خود را از دانشگاه امریکایی بیروت گرفت. در 19 سالگی درجه ی مهندسی راه و ساختمان را از دانشکده ی مهندسی بیروت دریافت کرد و بخشی از برنامه آموزشی پزشکی دانشگاه بیروت را نیز گذراند. در 1303 پس از اخذ دانشنامه های ستاره شناسی و نجوم و زیست شناسی از دانشگاه امریکایی بیروت عازم فرانسه شد. در سال 1304 درجه ی مهندسی برق را از دانشکده ی برق ( اکول سوپریور دو الکتریسیته) و در 1305 مدرک تحصیلات معدن مدرسه ی عالی معدن پاریس را دریافت کرد. تحصیلات رسمی دکتر حسابی در سال 1306 با اخذ درجه ی دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه خاتمه یافت. او در مدت تحصیل خود زبان های عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی را آموخته بود به طوری که می توانست از نوشته های علمی و فنی آن ها به خوبی استفاده کند . در ضمن تحصیل رسمی در چند رشته ورزشی از جمله شنا موفقیت هایی کسب کرد. بازگشت به ایران دکتر حسابی در سال 1306 به ایران بازگشت و در وزارت فواید عامه (وزارت راه و ترابری) به عنوان مهندس راه سازی به استخدام دولت درآمد. یک سال بعد مدرسه ی مهندسی وزارت به کوشش او تأسیس شد و بخشی از تدوین نظام نامه آن را خود به عهده گرفت. در همین سال نقشه ی ساختمانی راه ساحلی سراسری میان بندرهای خلیج فارس، از بوشهر تا بندر لنگه را تهیه کرد. در سال 1307 به سبب افزایش مدرسه های متوسطه و احتیاج به معلم برای تدریس در آن ها ، دارالمعلمین عالی را تأسیس شد . دکتر حسابی در قسمت علمی این مؤسسه در رشته ی فیزیک و شیمی به تدریس فیزیک پرداخت. دارالمعلمین عالی در سال 1321 به دانش سرا تغییر نام یافت و دکتر حسابی همچنان به تدریس در آن مؤسسه تربیتی مشغول بود. در سال 1313 دانشگاه تهران را با همکاری جمعی از فرهنگ پروران تأسیس کرد و دانشکده فنی را بنیان نهاد و مدت دو سال ریاست دانشکده ی فنی و تدریس در آن را برعهده داشت. پس از مدتی دانشکده علوم دانشگاه تهران را بنیان نهاد. ریاست این دانشکده از 1321 تا 1327 و از 1330 تا 1336 به عهده ایشان بود. از آغاز کار دانشکده علوم تدریس بعضی از درس های فیزیک را عهده دار بود تا آن که شاگردانی که خود تربیت کرده بود به مقام استادی رسیدند و ایشان فقط به تدریس اپتیک پرداختند. آثار و خدمات دکتر حسابی که در یک خانواده با فرهنگ ایرانی و مسلمان تربیت شده بود، با فرهنگ مغرب زمین نیز آشنا شد و توانست با شایستگی از امکانات موجود استفاده کند و خود را پرورش دهد و آن گاه توانایی های خود را در جهت سازندگی به کار گیرد. آثار و خدمات دکتر حسابی در عمر طولانی و مؤثرشان عبارت از تربیت مستقیم چند هزار مهندس، استاد و دبیر فیزیک، پایه گذاری چند نهاد علمی و فنی، تألیف و انتشار چندین کتاب و مقاله ی علمی. سراسر زندگی دکتر محمود حسابی در جریان آموزش و پرورش کشور بود. او بیش از شصت سال به آموزش فیزیک اشتغال داشت. نکته سنجی ، واقع نگری ، ژرف نگری علمی و تعمق و تفکر علمی را در جامعه علمی ما پایه گذاری کرد. او به کار معلمی خود عشق می ورزید و هیچ گاه از جستجو و کاوش باز نمی ایستاد. دکتر حسابی در کلاس های خود فقط مفاهیم علمی را انتقال نمی داد بلکه کوشش می کرد که در دانشجویان عشق و علاقه به علم آموزی و کاوشگری به وجود آید و مهارت های لازم را کسب نمایند. در سال 1366 در کنگره ی شصت سال فیزیک که به مناسبت بزرگداشت استاد برپا شد از خدمات ایشان به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی شد. از کارهای مهم او، نخستین نقشه برداری از راه ساحلی سراسری بندر های میان خلیج فارس، نخستین راه تهران به شمشک، ساختن نخستین رادیو در کشور، بنیانگذاری مؤسسه ی ژئوفیزیک، تأسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد نخستین دستگاه هواشناسی، پایه گذاری انجمن موسیقی ایران، عضویت در تأسیس فرهنگستان زبان ایران، تدوین قانون تأسیس دانشگاه، تشکیل مؤسسه استاندارد، پایه گذاری نخستین مدرسه ی عشایر در ایران در لرستان، پایه گذاری مرکز مخابرات اسد آباد، تاسیس نخستین مرکز مدرن تعقیب ماهواره در شیراز، نصب و راه اندازی نخستین دستگاه رادیولوژی در ایران، تاسیس نخستین بیمارستان خصوصی در تهران به نام بیمارستان گوهرشاد، تاسیس مرکز عدسی سازی در دانشکده علوم تهران و ایجاد نخستین رصدخانه ی جدید در ایران از کارهای اوست. دکتر حسابی در سال 1310 انجمن فیزیک ایران را تشکیل داد و از همان زمان به عضویت انجمن فیزیک اروپا، امریکا فرانسه و آکادمی علوم نیویورک درآمد. در سال 1314 عضو پیوسته ی فرهنگستان ایران شد. در 1313 عضو شورای دانشگاه بود. علاوه بر این عضو شورای عالی فرهنگ، عضو انجمن اصطلاحات علمی، رئیس پژوهش فضای ایران در هنگام تشکیل آن و رئیس انجمن ژئوفیزیک ایران به هنگام تشکیل آن بود. در بسیاری از کنفرانس های علمی شرکت داشت و با بسیاری از نامداران جهان علم در ارتباط بود. فعالیت های سیاسی دکتر حسابی علاوه بر فعالیت های علمی و کارهای تحقیقاتی در امور سیاسی و اداری و قانونگذاری کشور نیر مؤثر بود. ایشان عضو هیأتی بود که از شرکت نفت انگلیس خلع ید کرد و نخستین رئیس هیأت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران شد. در سال 1330 به وزارت فرهنگ ایران در دولت مصدق منصوب شد. پس از آن به مجلس سنا راه یافت و تا سال 1342 در این سمت باقی ماند. او با طرح قرار داد ننگین کنسرسیوم و کاپیتولاسیون و نیز با عضویت دولت ایران در قرارداد سنتو در مجلس مخالفت کرد. نگارش و پژوهش نوشته های دکتر حسابی شامل 21 کتاب ، رساله و مقاله است. این نوشته ها در سه زمینه ی فیزیک، زبان فارسی و پژوهش های فرهنگی است. در موضوع فیزیک ، علاوه بر رساله ی دکتری درباره ی حساسیت سلول های فوتوالکتریک (1927 ) شش جلد کتاب و شش مقاله منتشر کرده اند.عنوان کتاب های فیزیک عبارتند از: 1. کتاب فیزیک دوره اول متوسطه 1318 2. کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران 1340 3. نگره کاهنربایی 1345 4. فیزیک حالت جامد 1348 5. دیدگانی کوانتیک 1358 6. الکترودینامیک (1945) Essaid Interpretation des Ondes de Broylie عنوان مقاله های فیزیک عبارتند از: 1. تفسیر امواج دو بر در شش رساله با عنوان A Strain Theory of Matter ، دانشگاه تهران 946 . 2. درباره ی ماهیت ماده. 3. مقاله ای درباره ی پیشنهاد تفسیر قانون جاذبه ی عمومی نیوتون و قانون میدان الکتریکی ماکسول چاپ شده در گزارش ذرات اصلی در دانشگاه کمبریج انگلیس 1946 . 4. مقاله ای درباره ی ذرات پیوسته Continuous چاپ شده به وسیله ی آکادمی علوم امریکا 1947 . 5. مقاله ای درباره ی مدل بی نهایت گسترده در نشریه ی فیزیک فرانسه. 6. رساله ای درباره ی نظریه ذره های بی نهایت گسترده دانشگاه تهران 1977 . مهم ترین دستاورد علمی کتاب هایی که دکتر حسابی تألیف کرده اند، دارای آخرین آگاهی های علمی به دست آمده تا زمان تألیف هر کتاب است. از نظر نویسنده مهم ترین کاری که در طول عمرش انجام داده است کاربر نظریه ی بی نهایت گسترده بودن ذرات است. خلاصه این نظریه آن است که هر ذره بیشتر در یک نقطه متراکم است، ولی مقدار اندکی از آن در تمام فضا گسترده است . خدمات فرهنگی پژوهش های فرهنگی استاد شامل رساله ی راه ما ( 1935 )، کتاب نامهای ایرانی(1319) و رساله ای درباره ی فیزیک جدید و فلسفه ی ایران باستان است. در زمینه ی زبان، کتاب های وندها و گهواره های فارسی (1368)، فرهنگ حسابی 372 ، رساله ی توانایی زبان فارسی (1350) از آثار ماندنی در فرهنگ فارسی هستند. دکتر حسابی در کتاب وندها و گهواره های فارسی می نویسد: "زبان فارسی یکی از زبان های هند و اروپایی است. این زبان ها دارای ریشه های مشترکی هستند و از هندوستان و ایران و کشورهای اروپا تا جزیره ی ایسلند گسترش دارند. این زبان ها از نوع زبان های تحلیلی و دپسا می باشند( Analytic and Agglutmating ). در ساختمان این زبان ها دو جزء وجود دارد. یکی ریشه ها و دیگری وندها. ریشه ها شامل فصل و اسم و صفت اند و وندها شامل پیشوند و پسوند. از ترکیب این دو جزء واژه ها ساخته می شوند. مثلأ واژه (پیشرفت) از دوسیدن ( الساق) ریشه (رفتن) به پیشوند (پیش ) ساخته شده است و واژه ( گفتار ) از ریشه گفتن و پسوند ( آر) ساخته شده است." شماره واژه هایی که با چند ریشه و پسوند و چند پیشوند می توان ساخت بسیار زیاد است. با 1500 ریشه و 150 پسوند می شود 225000= 150×*1500 واژه ساخت . با ترکیب این 225000 واژه با 200 پسوند می شود 45000000= 200× 225000 (چهل و پنج میلیون) واژه دیگر ساخت. در فارسی ترکیب های فراوان دیگری هم هست که به این شماره افزوده می شود. مانند ترکیب اسم با صفت چون ( روش اول ) و پیوند اسم با اسم چون ( خردپیشه ) و فعل با صفت چون و فعل با فعل چون ( گفت و شنود ). پروفسور محمود حسابی دانش را با عمل آمیخته بود بسیاری او را تنها یک نظریه پرداز می شناسند حال آنکه او منشاء تحولات صنعتی بزرگی در ایران نیز بود به قول متفکر برجسته کشورمان ارد بزرگ : بجای گوشه نشینی و خرده گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد . پروفسور حسابی تا آخرین لحظه عمر ، پلی بود بین دانش محض و عملگرایان عرصه کار و تلاش ... سایت تبیان http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=457032 برگرفته از : http://mylittleheart.blogfa.com/post-9.aspx
|
سایت نگفتنی ها : بهترین جای دنیا !!! Posted: 10 Sep 2010 07:17 PM PDT عطاملك جوینی كه یكی از وزیران دربار هلاكو میباشد و كتاب تاریخ جهانگشای او معروفاست به خواجه نصیرالدین توسی گفت اکنون که ایران در زیر یوغ اجنبی است و هیچ جای نفس کشیدن نیست بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجاست ؟ تا از برای رشد و حفظ جان به آنجا در آییم؟ خواجه خنده ایی کرد و گفت بهترین جا ایران است و از برای شخص خود من زادگاهم توس ، شما را دیگر نمی دانم مختارید انتخاب کنید و عزم سفر نمایید. عطاملک پاسخ داد برای دانشمندانی نظیر ما بستر آرامش دروازه های باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود و خواجه به طعنه گفت البته اگر آینده ای باشد ! چرا که فرار اهل خرد ، نفع شخصی عایدشان می کند و در این حال دیار مادری همچنان خواهد سوخت امروز مهمترین وظیفه ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع ایستیلای اجنبی است و اگر این کار نتوانیم دیگر فایده ایی برای زنده بودن نمی بینم . ارد بزرگ اندیشمند و متفکر برجسته کشورمان می گوید : آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد . عطاملک جوینی در حالی که به زمین می نگریست به خواجه نصیر الدین توسی گفت برای من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاده مردی همچون شما هستم . برگرفته از : http://labhayebaste.blogfa.com/post-66.aspx |
You are subscribed to email updates from "ارد بزرگ" و برآیند اندیشه های او To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات
ارسال یک نظر